[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]

دیگرسو

Powerd by: Parsiblog ® team.
به آفتاب ....(جمعه 89 خرداد 21 ساعت 1:5 عصر )



به آفتاب سلامی دوباره 


با اینکه اینکه این غزل را مدت ها پیش گفته بودم، اما حال و هوایش را دوست دارم ...  




فصل آواز من و زمزمه ی تیهوها

می رسد با غزلی ناب ز دیگرسوها


پشت سر جاده ها رنگ زمستان دارند

روبرویم نفس گرم تو و شب بوها


عطر و بوی گلی از دامنه ها می آید

نکند باد گره خورده به آن گیسوها


من که زندانی چشمان توام می دانم

در کمند تو زیادند از این آهوها


با تو لبخند زدن وصف عجیبی دارد

مثل جریان عسل در بدن کندوها


شعر می خواست که از حس تو لبریز شوم

کمکم کن برسم باز به دیگرسوها

   

                                               کوثر یاری                                               


» کوثر یاری
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
می خواستم ...
.
...
هر چه تو می پراکنی...
گرگ بیابان
چقدر ...؟
[عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 2  بازدید
بازدیدهای دیروز: 19  بازدید
مجموع بازدیدها: 74584  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

دیگرسو
کوثر یاری
منم و عشق و خلوتی که در آن هیچ کس هیچ کس نمی گنجد
» لینک دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «